گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۵ - در هجای بخیلی گفته

 

ممسکی جست مر مرا در بلخ

که همه شهر اندر آن بندند

تا ببینند خواجه کجاست

کس ندیدست و جمله خرسندند

من ندیدم ولیک تا نه چرا

[...]

انوری
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الصائغ و السیاح » بخش ۲

 

خوب‌رویان زشت‌پیوندند

همه گریان‌کنان خوش خندند

نصرالله منشی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب

 

گفتمش گفتنی که بپسندند

نه که خود زیرکان بر او خندند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار

 

تا چهل روز خاک می‌کندند

در جهان گورکن چنین چندند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان

 

در دزی چون حصار پیوندند

نامه‌ای بر کبوتری بندند

نظامی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۹ - در منع شراب و بنک و مستی

 

هر سقط کز جهان برو خندند

این دو دلاله شان فرو بندند

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۷۴ - در سفر و فواید آن

 

زین کچول کچل سری چندند

که به ریش جهان همی خندند

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی

 

عاقلان خود درین نپیوندند

وانکه پیوسته شد بدو خندند

اوحدی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰

 

همه، لب از نکوهشت بندند

دلت از غصه رنجه نپسندند؟!

آذر بیگدلی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

کاین دو تن بر من و تو می‌خندند

چون رسد نامه‌، شیشکی بندند

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode