گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶

 

ای لب تو نگین خاتم عشق

روی تو آفتاب عالم عشق

تو ز عشاق فارغ و شب و روز

کار عشاق بی‌تو ماتم عشق

نتوان خورد بی‌تو آبی خوش

[...]

عطار
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت

 

ویحک! ای بی‌خبر ز عالم عشق

ناچشیده حلاوت غم عشق

عراقی
 

شاه نعمت‌الله ولی » ترجیعات » ترجیع سوم

 

دوشم از غیبت پیر عالم عشق

این سخن یاد دادم از دم عشق

کای گدای همه قدح نوشان

جام می نوش تا شوی جم عشق

کرده ام خود به ترک مردم عقل

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۴ - غزل گفتن عیینه در حسب حال خود

 

گفت کای بیخبر ز ماتم عشق

غافل از جانگدازی غم عشق

جامی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

نزند دم فلک بجز دم عشق

عالمی نیست غیر عالم عشق

شادی ای نیست جز که شادی عشق

نیز نبود غمی بجز غم عشق

زین همه نکته ها که عقل سرود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode