گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴

 

مه ز برج شرف چو طالع شد

جامع صورتین واقع شد

چون جمالش در آینه بنمود

نام آئینه کون جامع شد

این عجب بین که واضع اشیاء

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

صبح صادق حجاب صانع شد

زلف بر روی یار مانع شد

شرح زلف و رخش بدانستم

دل درویش کان جامع شد

به مسمی کجا رسد هرگز

[...]

کوهی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۹ - عمر به سر کردن شاه و گدا با یکدیگر

 

پیکر آسمان ملمع شد

چتر فیروزه‌گون مرصع شد

هلالی جغتایی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۸

 

ماه رویش بجام ساطع شد

یا که مهری زیاده طالع شد

هر نفس لمعه ز رخسارش

عاشقان را بدیده لامع شد

هر سخن کز لبش فرود آمد

[...]

نورعلیشاه
 
 
sunny dark_mode