سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۴ - صفت اصحاب الطریقه
در جهانند و از جهان فارغ
همه با او، زجسم و جان فارع
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۹ - فصل اندر درجات
تو به خلقان چرا شوی قانع
چون نگردی بدان حلل طامع
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۷ - فی اتباعه صلوات الله علیه
گاه گفتی جهان مراست تیغ
گاه گفتی اجوع و گه اشبع
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۸ - در صفت مرگ پیامبران علیهمالسّلام
پند لقمان و سرگذشت یسع
دین و دل در ورع بری ز طمع
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۷ - حکایت
باز دارد به خاصه بهر ورع
کهنهٔ نو ترا ز ننگ طمع
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - در مدح تاجالدین ابوالغنایم رافع
هست اعلام علم را رافع
تاج دین، سید عرب رافع
بوالغنایم ، که همچو طاعت حق
خدمت اوست خلق را نافع
نیست جز جوشن حمایت او
[...]
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هفدهم
یا ایها البرق الذی تلمع
من ای اکناف الحمی تسطع
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۲۵ - در بیان آنکه چون خدا خواهد که قومی را هلاک کند خصمان را در نظر ایشان خوار و بیمقدار و اندک نماید اگرچه بسیار و بیشمار باشند و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولا
آن شنیدی که قوم بد طالع
بر سر بام مسجد جامع
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۲ - در بیان آنکه اولیا را سه حالت است. یکی آن است که حالت به دست او نیست گاه گاه به ناخواست او بر او فرود آید باز به ناخواست او برود این مقام ضعیف است. و یکی آن است که حالت به دست اوست هرگاه که خواهد چون بخواندش بیاید مثل بازی که مطیع بازدار باشد، این مقام میانه است و یکی دیگر آن است که شخص عین آن حالت شود، این مقام تمام است و چنین کس قطب باشد
چون شود آفتاب جان طالع
از سوی آسمان دل لامع
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۳ - در بیان آنکه اولیا را یک مقام است که اگر آن را به خلق پیدا کنند خلق را هستی نماند و همه عالم نیست شوند چنانکه از آفتاب قیامت جمادات آسمان و زمین و صور چون یخ و برف بگدازند و یک آب شوند.
پند را نیست مبداء و مقطع
کرد باید رجوع با مرجع
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۳ - در تفسیر این آیت که ائتیا طوعاً او کرهاً، و در معنی وان من شیئی الا یسبح بحمده
طاعت یک گروه هست بطوع
طاعت یک بکره و قصدش طمع
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۳ - در تفسیر این آیت که ائتیا طوعاً او کرهاً، و در معنی وان من شیئی الا یسبح بحمده
نیکوان با هزار رغبت و طوع
میکنند و بدان ز حرص و ز طمع
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - فی مذمه الشهوه
این هنرها اگر نیاید جمع
مکن از جست و جوی دل را منع
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب سوم » بخش ۳ - حق الیقین
هستی ونیستی بدو راجع
هم ز تقدیر معطی و مانع
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
نه عطای تو را خطا مانع
نه بلای تو را ولادافع
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶ - در نعت سیدالمرسلین و خاتم النبیین علیه من الصلوات الفضلها و من التحیات اکلمها
که مسمای اوست فی الواقع
مظهر کل و نسخه جامع
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
مستحق ناکشیده ذل طمع
جوع آزش رسد به حد شبع
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۸ - در بیان معنی ان من العصمة ان لایقدر
قدرت آمد اراده را تابع
وان ارادت ز علم شد واقع