مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - صفت ماهوک رقاص
ماهوک در میان چو در گردد
مجلس از خرمی دگر گردد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۱۰ - فی الحفظ و المراقبة
زهر در کام او شکر گردد
سنگ در دست او گهر گردد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۶ - در نفس کلّی و پیوستن به عقل و معرفت گوید
مدتی گرد عقل بر گردد
گرچه باشد پسر پدر گردد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۱ - فی مذمّة الدنیا واهانته و ترکه، من ترح فرح
سر و پا ار ز بیم برگردد
زود چون لاله سرخسر گردد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲ - اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه
از شمر در سفر چو برگردد
چون شرنگ ار چه بد شکر گردد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
بس کسا کو چو ماه برگردد
سر آن گزدما که سر گردد
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲
زهر با یاد تو شکر گردد
شام با روی تو سحر گردد
درد عشق تو بوالعجب دردی است
که چو درمان کنم بتر گردد
نتواند نشاند درد دلم
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
تا زمینی کز ابر تر گردد
از زمینبوسِ تو به زر گردد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
هر ترازو که گِردِ زر گردد
سنگسارِ هزار دَر گردد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
سنگ از اکسیر من گهر گردد
خاک در دست من به زر گردد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
دولت آنجا که راهبر گردد
خار خرما و خاره زر گردد
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳
گر نکوییت بیشتر گردد
آسمان در زمین به سر گردد
آفتابی که هر دو عالم را
کار ازو همچو آب زر گردد
زآرزوی رخ تو هر روزی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۵ - ایضا له
خواجۀ خواجگان خطیر الرّین
کز کفت بحر بی خطر گردد
نام پاک ترا چو بنگارند
دهن کلک پر شکر گردد
هر زمانی ز رشک بحر کفت
[...]
امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
از هنر مرد بهره ور گردد
چون بر صاحب هنر گردد
قطره آب مختصر باشد
چون بدریا رسد گهر گردد
صحبت نیشکر چو یابد آب
[...]
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴۹
پسر نورسیده شاید بود
که نود ساله چون پدر گردد
پیر فانی طمع مدار که باز
چارده ساله چون پسر گردد
سبزه گر احتمال آن دارد
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۳ - در بیان آنکه چون اولیا را دیده باز شود نشانش آن باشد که صورت غیبی ببینند به چشم سر و آوازها شنوند به گوش سر چنانکه اهل جسم در خواب شهرها و باغها و مردم گوناگون میبینند، اولیاء نیز در بیداری خواب بینند همچو مریم که جبرئیل را بیدار به صورت جوانی دید و لوط علیهالسلام فرشتگان را به صورت امردان و همچنان جمله به صور مختلفه مشاهده کردند
گر کنم حکم خاک زر گردد
سنگ ریزه در و گهر گردد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۳
دیده با تو چو هم نظر گردد
ناوک فتنه را سپر گردد
هر که از درد عشق بی خبر است
چون ترا دید با خبر گردد
زلف روزی که بر رخت گذرد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۲۳ - در ترتیب ظهور موالید ثلاثه اول در صفت معدن
و گر آن آب چون حجر گردد
به مرور زمانه زر گردد