گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - مدیح

 

ای بزرگی که سوی درگه تو

ره بزرگان به دیدگان سپرند

فخر جویند و بنده تو شوند

جان فروشند و مدحت تو خرند

مرکبان تو میزبانانند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۸

 

خادمان را ز بهر آن بخرند

تا به رخسارشان فرو نگرند

«لا الی هولاء» نه مرد و نه زن

بین ذالک نه ماده و نه نرند

جای ایشان شدست هند و عجم

[...]

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۶ - در فضیلت عدالت

 

آنچه بینی که مشتری نظرند

گه زکیوان نحس‌، نحس‌ترند

سنایی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - در تقاضای ده شتر از امیر الحاج

 

ای که هر دم ز تبت خلقت

صد شتر بار مشک در سفرند

گردن اشتران دهی پر زر

به کسانی که سرور هنرند

تا تو اشتر سواری اندر فید

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مرثیهٔ خواجه ابوالفارس

 

دوستانش نگر که نوحه‌گرند

دوستانش چه که دشمنان بترند

خاقانی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان

 

خوان نهند آنگهی که خون بخورند

نان دهند آنگهی که جان ببرند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

و‌آن‌کسان کز وجود بی‌خبر‌ند

زین در آیند وز‌آن دگر گذرند

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

ترکی‌ام را در این حبش نخرند

لاجرم دو‌غ‌با‌ی خوش نخورند

نظامی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode