ره به سوی نشاط بر بردار

سنگی از هر که هست برخوردار

لیک هستی تو در همه کردار

گنده و بی‌طهاره چون مردار

تا چه کردست غزنی از کردار

کز چو تو شاه گشت برخوردار

در تصفّح چو حلم به بردار

در تخلّص چو علم برخوردار

در مدینه ز روضه سر بردار

تا ببینی که کیست بر سرِ دار

خسروا نکته یی ز من بشنو

تا تو باشی ز ملک برخوردار

مملکت راست چون ترازوییست

دایم از عدل خود معیّر دار

یک سرش آهنست و یکسر زر

[...]

مطربا، نغمهٔ حزین بر دار

یک زمانم دماغ جان تر دار

دایم از تخت و بخت برخوردار

دوستان شاد و دشمنان بردار

بانگ زد کای ز عشق برخوردار

سایه انداخت وصل سر بردار

در مدینه ز خاک سربردار

تا ببینی که کیست بر سرِ دار

آنچه بیرون شد از دهان مردار

هست کز دوست نیست برخوردار

عکس برداشتند از آن مردار

تلفون شد به حضرت سردار

وای از آن دیو طبع بدکردار

که نباشد ز علم برخوردار