×
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۷ - فصل فی ختم الکتاب
این سخنهاکه مغز جان من است
گر بد ارنیک شد زبان من است
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
این زبان کاندرین دهان من است
سبب محنت و زیان من است
در دهانم همیشه هست نهان
و آشکارا کن نهان من است
من بدو خرمم، که در همه حال
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۴ - در بیان آنکه مرد خدا چون پیش از مرگ بمیرد که موتوا قبل ان تموتوا و او را هستی نماند قائم به حق باشد هرچه او گوید گفتهٔ حق باشد که اذا احببت عبداً کنت له سمعاً و بصراً و لساناً بی یسمع و بی یبصر و بی ینطق و بی یمشی الی آخره و در تفسیر این آیت که ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی
فعل و قول تو جمله آن من است
گفت تو تیر از کمان من است
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵
عشق جانان حیات جان من است
حاصل عمر جاودان من است
معنی چار حرف و هفت هیکل
جمع و تفصیل آن بیان من است
نقد گنجینهٔ حدوث و قدم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶
یاد جانان میان جان من است
عشق او عمر جاودان من است
نفس روح بخش من دریاب
که دم عیسوی از آن من است
هفت دریا به نزد اهل نظر
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۵
ضعف بازوی من کمان من است
دل جان سخت من نشان من است
می خورد خون دل ولی شب و روز
قسم ته دلیش جان من است؟
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
گفت که: این رشته ی جان من است!
بخیه زن زخم نهان من است!