گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲۴

 

آستان یار و آن گه خون من

شاد باش، ای طالع میمون من

باده خواهی خورد، روشن شد مزاج

چون چنین شد بار اول خون من

بوالعجب کاری ست، من مشغول جان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode