سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۹
خواجه بفزود ولیکن به درم
روی بفروخت ولیکن ز الم
میزبان بود ولیکن به رِباط
نانم آورد ولیکن به درم
دست بگشاد ولیکن در بخل
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۲ - داستان مرد لشکری با معشوقه و شاگرد
اکرام اهل الهوی من الکرم
و امه العشق اظرف الامم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۴
از پی آنکه به رویت نرسد
چشم بد را به سخن رام کنم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳ - تاجور ساختن این شاهد غیبی به بی عیبی مباهی به تاج بسمله که مرصع است به جواهر اسماء و صفات الهی
نتوانی که زنی از پی دم
تا نبندی لب از آغاز به هم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات
آن که بی لوح و قلم کرده رقم
بر سر لوح عدم حرف قلم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴ - در ترشیح اصل این شجره به رشحه توحید و توشیح صدر این مخدره به وشاح تحمید و فی مناجات
مرد راهش که رود پی زده گم
رخش او راست فلک کاسه سم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵ - دست تضرع به مناجات برآوردن و در حلقه اجابت قبله حاجات استوار کردن
مهرهمهره بکَنش از سرِ هم
شو از آن مهرهکش سلک عدم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
نور بود او و خط تیره ظلم
شود نور و ظلم جمع به هم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
گشته در قرب حق اند اکنون گم
رضی الله تعالی عنهم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷ - چهره شاهد سخن به زیور خطاب آراستن و مهر ختم بر سعادت از خاتم نبوت خواستن
ساعد کج رقمان ساز قلم
زان ازان قاعده راست رقم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰ - عقد اول در پرده گشایی از گشادگی دل و بیان آنکه در پهلوی راستان به وی توان رسید محروم ماند هر که در پهلوی خویش طلبید
عالم و عالمیان در وی گم
همچو یک قطره نم در قلزم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
گر نبودی سخن تازه رقم
نشدی لوح و قلم لوح و قلم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
گه کشد در ته ران مرکب جم
گه به روم آورد از هند حشم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۳ - حکایت آن پادشاه مریض که از دست دو طبیب نبض او به اعتدال نمی جست و تا قاروره وجود یکی نشکست مزاج وی از علاج دیگری به صحت نپیوست
لبشان با دم عیسی همدم
کفشان راحت هر رنج و الم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
چون بنفشه قد خود ساخته خم
گر سر افکنده نشینی و دژم
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
کرد یک رخنه درین سور آدم
سور فردوس بر او شد ماتم