گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

سنبل است آنکه تو از لاله برانگیخته‌ای

یا بنفشه است‌ که بر طرف چمن ریخته‌ای

یا بر آن عزم‌ که اسلام مرا کفر کنی

پرده کفر ز اسلام در آویخته‌ای

ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶

 

این چه رنگست برین گونه که آمیخته‌ای

این چه شورست که ناگاه برانگیخته‌ای

خوابم از دیده شده غایب و دیگر به چه صبر

تا تو غایب شده‌ای از من و بگریخته‌ای

رخ زردم به گلی ماند نایافته آب

[...]

سنایی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۲

 

ارغوان است که با غالیه آمیخته‌ای

یا که بر برگِ سمن سنبلِ تر ریخته‌ای

شهر بر هم زده آشوب دو چشم سیهت

این چه فتنه است ندانم که برانگیخته‌ای

نیست در طره خوبان به جز از فکر خطا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲ - فی‌الموعظه

 

سخت با زال جهان طرح وفا ریخته‌ای

در شهواری و با خاک درآمیخته‌ای

خاک بر فرق ز غربال عمل بیخته‌ای

با جهان این سر و کاری که تو انگیخته‌ای

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode