گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶۵

 

جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده

من نیم زیستنی، جان چه کنم بیهوده؟

بس که در سایه دیوار تو در فریادم

ز آه من سایه دیوار تو هم ناسوده

چشم تو کشتن من گفته که از غم برهم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در راه مکه مکرمه

 

ای ز عدلت در هر ذره خاک آسوده

کف جود تو سراپای جهان پیموده

پرتو نیت تو کار تو را داده فروغ

بر حیات تو عمل های تو عمر افزوده

در دیار تو خسی دست ستم نشکسته

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
sunny dark_mode