گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹

 

ایستاده به سر از آه دمادم دودم

من همانا شده از آه الف ممدودم

همچو دودم ز خود ای شمع چه می سازی دور

گرنه پیشت ز سیه کاری خود مردودم

برمن دلشده هر رنج که بود از من بود

[...]

جامی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۲

 

تا چه شکوه بود از اختر نامسعودم

که به تعداد سگان در شه معدودم

گرچه بردیم بسی رنج زایام فراق

برد در کوی ایاز عاقبت محمودم

لله الحمد که در کوی مغان معتبرم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode