گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح ملکان غور شهاب‌الدین و ناصرالدین حسن محمود

 

عرصهٔ مملکت غور چه نامحدودست

که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست

رونق ملک سلیمان پیمبر دارد

عرق سلطان چه عجب کز نسب داودست

چشم بد دور که بس منتظم است آن دولت

[...]

انوری
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی المرائی من کلامه و له فی مرثیه الصّدر الشّهید رکن الدّین صاعد قدس الله روحه العزیز

 

خاصه این صدر که از کلّ جهان مقصودست

بحقیقت چو سلیمان خلف داودست

هر که دارد خلفی مثل نظام الاسلام

در دو گیتیش همه عاقبتی محمودست

آنکه جز عمر کامیدست که صد چندانست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

دل از آن غمزه بسی شاکر و بس خشنودست

کرد که به خون ریختن بنده کرم فرمودست

کشته عشق رخ اوست گل رنگین نیز

دامنش بیسیبی نیست که خون آلودست

گفتی از خاک در خویش فرستم گردی

[...]

کمال خجندی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸

 

چشم از عارض او خون جگر اندودست

دل سراسیمهٔ زلفش چو شرر در دو دست

نیست جز آینهٔ صورت بی رنگی او

آنچه در دائرهٔ کون و مکا ن موجودست

ناصحا! پاک سرشتا! زدل غم زده ام

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode