گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۴

 

باش تا بار دگر آن پسر این سو آید

مست و خوش پیش ملامتگر بدخو آید

گر چه من کشته شوم زان، که بگوید به کمند؟

وه که آن عشوه گری هات چه نیکو آید

هر چه اندر دلم و پیش دو چشمم، یارب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode