گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

ای سراپرده سلطان خیالت دل ما

کرده درد و غم تو خانه در آب و گل ما

سر به فردوس نیاریم چو زلف تو فرود

تا به خاک سر کوی تو بود منزل ما

مشکل ما دهن تست که هست آن یا نیست

[...]

کمال خجندی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

خار غم بیخ فرو برده در آب و گل ما

غنچه کم خاسته زین خار چو پر خون دل ما

بس که در راه تو ای کعبه جان گریانیم

بر سر آب چو کشتیست روان محمل ما

شب برد ناله ما خواب رفیقان سفر

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

غیر خوناب نیابند به جان و دل ما

گوییا عشق به خون کرد مخمر گل ما

از ره عشق گذشتن نشد ای پیر طریق

تا که شد کوی خرابات مغان منزل ما

مشکل ما همه باشد ز خمار ای ساقی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

شده با نیک و بد آیینه دل خوش گل ما

خویش را بشکند آنکس که خورد بر دل ما

سرکشی بسکه به ما خسته دلان دشوار است

سبحه سان سر نزند دانه ما از گل ما

سخن از آتش رخسار کسی میگذرد

[...]

واعظ قزوینی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه

 

دارد آن لحظه فراغ از غم عالم دل ما

که سر کوی خرابات بود منزل ما

بوی حسرت شنود تا ابد ار بوید کس

هر گیاهی که پس از مرگ دمد از گل ما

رضاقلی خان هدایت
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

شکرلله که شده جای تو اندر دل ما

بعد از این هیچ نباشد به میان حایل ما

فخر ما خاک نشینان به ملایک این بس

که زدی خیمه تو ای شاه در آب و گل ما

هر کسی حاصلی از عمر جهان دارد و نیست

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode