×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۶
هر چه جز گوهر عشق است درین بحر کف است
هر حیاتی که نه در عشق سرآید تلف است
نعل وارون نکند راست روان را گمراه
چه زیان دارد اگر پشت کمان بر هدف است؟
روی خورشید نباشد به نقابی محتاج
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۴ - احمد لایَنصَرِف
فکرِ شاهِ فَطِنی باید کرد
شاهِ ما گُنده و گول و خِرِف است
تخت و تاج و همه را وِل کرده
در هُتل هایِ اُروپ مُعتَکِف است
نشود منصرفِ از سَیرِ فَرَنگ
[...]