×
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۲
گر خرامان بت من جانب گلراز شود
گل شود غنچه زشرم آن دم و در خار شود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۵
آشنایی نه چراغی است که خاموش شود
دوستی نیست جناغی که فراموش شود
چون مست باده ستم آن سنگدل شود
ترسم ز صبر جورکشان منفعل شود
آباد خانه دلم از گرد کلفت است
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۷
شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
تا دو عالم چمناندود تجلی نشود
همچو یاقوت نخواهی سر تسلیم افراخت
تا به طبع آتش و آب تو مساوی نشود
عیش هستی اگر آمادهٔ رسوایی نیست
[...]