×
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - وله ایضآ یمدحه
آمدست از غم عشق تو مرا آن بر سر
که کسی را نگذشتست از آن سان بر سر
بر سر شمع چه آید همی از آتش و آب؟
آمد از چشم و دلم دوش دو چندان بر سر
در سر آمد چو قلم بخت نگونم ز خطت
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۳۹
در مقامی که پسر سخت گریزد ز پدر
پدر از ماتم خود سست گراید به پسر
چون صفایی همه از تابش خور در آذر
نارد ار قامت اقبال توام سایه به سر