گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح محمود بغراخان گوید

 

وقت آن است که مستان طرب از سر گیرند

طره شب ز رخ روز همی برگیرند

مطربان را و ندیمان را آواز دهید

تا سماعی خوش و عیشی به نوا در گیرند

راویان هر نفسی تهنیتی نو خوانند

[...]

سید حسن غزنوی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۷

 

ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند

هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند

جان و دل را چو به پیک در تو بسپارند

جان باقی خوش شاد معطر گیرند

بندگانند تو را کز تو تویشان مقصود

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵

 

ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند

و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند

ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز

آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند

چو مه از روزن هر خانه که اندرتابیم

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱۸

 

خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند

مرده شو تا به سر دست ترا بر گیرند

با فلک کار ندارند سبک پروازان

بیضه مرغان سرایی به ته پر گیرند

دامن افشان ز فلکها بگذر چون مردان

[...]

صائب تبریزی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱ - غزلیات ناتمام سرداریه

 

دانی از چیست که مردم ره محشر گیرند

تا در آن معرکه ...بگی از سر گیرند

پایمرد ار شودم دست ولایت به خدای

نگذارم که سر از خشت لحد برگیرند

یغمای جندقی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳

 

تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند

کامی از تیغ تو در نوبت دیگر گیرند

بر سر خاک شهیدان قدمی نه که مباد

دامن پاک تو در دامن محشر گیرند

پادشاهان سر راه تو گرفتند به عجز

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode