گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست

باده روشن و رخساره دلخواه کجاست

آتش اینک دل و می گریه خونین، تن من

خرگه گرم، ولی ماه سحرگاه کجاست

دی همی رفت و ز بس دیده که غلتید به خاک

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode