گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۱

 

از شناسایی حق لاف زدن، نادانی است

قسمت نقش ز نقاش، همین حیرانی است

دل آزاد من از هر دو جهان بیخبرست

در صدف، گوهر من بی صدف از غلطانی است

پرتو شمع محال است به روزن نرسد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۲

 

دست در دامن اندیشه زدن نادانی است

ساحلی دارد اگر بحر جهان حیرانی است

باعث گردش افلاک که می داند چیست؟

قسمت عقل ازین دایره سرگردانی است

تا به خار و خس ما بی سر و پایان چه رسد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۳۹

 

هر چه جز حیرت دیدار بود نادانی است

لوح محفوظ همین مرتبه حیرانی است

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode