گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸

 

بر سر کوی یقین، کعبه و بتخانه، یکی است

دام زلف سیه و سبحه صد دانه، یکی است

هر زمان جلوه حسن، ار چه ز رویی دگر است

باش یکدل به همه روی، که جانانه، یکی است

می و پیمانه، همه عکس رخ ساقی، بین

[...]

سلمان ساوجی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - سرزنش گم‌کرده‌راهان

 

مسجد و میکده و کعبه و بتخانه یکی است

ای غلط کرده ره کوچه ما! خانه یکی است

هرکس از جام ازل گرچه به نوعی مستند

چشم مست تو گواه است که پیمانه یکی است

صورت آدم و حوا به حقیقت دام است

[...]

نسیمی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است

همچو خورشید که در کعبه و بتخانه یکی است

رنجش عاشق و معشوق به هم ساختگی است

در حقیقت سخن شمع به پروانه یکی است

باده طفلی است که با پیر و جوان می بازد

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode