گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۰

 

از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت

آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت

در شبستان جان عمر گرانمایه دل

هر چه در خواب نشد صرف به افسانه گذشت

لرزه افتاد به شمع از اثر یکرنگی

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۸

 

حرف شمع رخ او دوش در این خانه گذشت

آتش رشک چو آب از سر پروانه گذشت

شکوه کفر است از او گرنه بیان می کردم

کاشنایی زمن امروز چو بیگانه گذشت

تیره آن بزم که بی شمع رخ ساقی بود

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode