گنجور

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن

گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن

سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش

گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن

هست در چشمه خورشید ز رویت اثری

[...]

همام تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶

 

سخت کاری‌ست ریاضت‌کشِ هجران بودن

خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن

نه خلیلیم و نه ایّوب پس آخر تا چند

صابری کردن و بر آتشِ سوزان بودن

ای که با وصلِ تو پیوند گرفتم جاوید

[...]

حکیم نزاری
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۳

 

با سر زلف تو صعبست مسلمان بودن

با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن

من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش

پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن

گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر

[...]

سیف فرغانی
 
 
sunny dark_mode