×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۲
خطی از غالیه بر غالیهدان آوردی
دل این سوخته را کار به جان آوردی
نه که منشور نکویی تو بی طغرا بود
رفتی از غالیه طغرا و نشان آوردی
تا به ماهت نرسد چشم بد هیچ کسی
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
از جفا، اهل وفا را بزبان آوردی
دل بجان، جان بلب و لب بفغان آوردی
خون خود میطلبند از تو جهانی، آری
رسم بیداد تو اول بجهان آوردی!
برده عشقت ز جوانان دل و، از پیران عقل؛
[...]