مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۵
یا رب این بوی که امروز به ما میآیدز سراپرده اسرار خدا میآید
بوستان را کرمش خلعت نو میپوشدخستگان را ز دواخانه دوا میآید
در نمازند درختان و به تسبیح طیوردر رکوعست بنفشه که دوتا میآید
هر چه آمد سوی هستی ره هستی گم کردکه ز مستی نشناسد که کجا میآید
از یکی روح در این راه چو رو […]

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸
گر نه از خاک درت باد صبا میآیدصبحدم مشکفشان پس ز کجا میآید
ای جگرسوختگان عهد کهن تازه کنیدکه گل تازه به دلداری ما میآید
گل تر را ز دم صبح به شام اندازداین چنین گرم که گلگون صبا میآید
به هواداری گل ذره صفت در رقص آیکم ز ذره نهای او هم ز هوا میآید
تا گذر کرد […]

خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵
یا رب این هدهد میمون ز کجا میآیدظاهر آنست که از سوی سبا میآید
بوی روح از دم جانبخش سحرمیشنومیا دم عیسوی از باد صبا میآید
از ختن میرسد این نفحهٔ مشکین که ازونکهت نافهٔ آهوی ختا میآید
میدهد نکهتی از مصر و دلم میگویدکاین بشیر، از بر گمگشتهٔ ما میآید
تا که در حضرت شه نام گدا میراندیا […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۱
بوی دل از نفس باد صبا می آید
می توان یافت کز آن زلف دوتا می آید
بی قناعت نتوان شد به سعادت مشهور
این صفیری است که از بال هما می آید
ناله و خنده این باغ بهم پیچیده است
غنچه در وقت شکفتن به صدا می آید
همت از پیر مغان جوی که چون کار افتد
کار تیغ دو دم […]

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴
همه جا تیر تو بر سینهٔ ما میآیدجان به قربان خدنگی که به جا میآید
جوی خون میرود از چشمهٔ چشمم بر خاکبر سرم بین که ز دست تو چهها میآید
گر دل از سنگ جفای تو ننالد چه کندشیشه هنگام شکستن به صدا میآید
صف عشاق به یک چشم زدن بر هم زدیارب این صف زده مژگان […]

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات (گزیدهٔ ناقص) » گزیدهٔ غزل ۳۵۴
باد مشک ازسر زلفش بوزید ای بلبلبوستان را خبری ده که صبا می آید
عاشقان را بگه رفتن و باز آمدنشدل ز جامی رو دو باز به جا میآید
ما به نظارهٔ آن ماه چنان مستغرقکه همه خلق به نظارهٔ ما می آید

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۰
یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید؟
که ز عشقش دل خلقی به بلا می آید
فتنه جان من خسته دل آمد چشمش
باز بر جان من این فتنه کجا می آید؟
باد مشک از سر زلفش بوزید، ای بلبل
بوستان را خبری ده که صبا می آید
عاشقان را به گه رفتن و باز آمدنش
دل ز جا می رود […]

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳
این چه بویی ست که از بادِ صبا می آید
وین چه مرغی ست که از سویِ سبا می آید
قاصدِ حضرتِ لیلی چه خبر می گوید
بویِ پیراهنِ یوسف ز کجا می آید
گویی این بادِ دل آویز بدین خوش بویی
از سرِ زلفِ جگر گوشۀ ما می آید
امشب ای هم نفسِ صبح گر از من پرسد
گو هنوزش نفسی […]
