گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷

 

محلم نیست که خورشید جمالت بینم

بو که باری اثر عکس خیالت بینم

کاشکی خاک رهت سرمهٔ چشمم بودی

که ندانم که دمی گرد وصالت بینم

صد هزاران دل کامل شده در کوی امید

[...]

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۴

 

یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم

چند بر یاد جمالت به خیالت بینم

شاه حسنی و سپاه تو بلا و فتنه

جان کشم پیش و بدان جاه و جلالت بینم

چون بگنجم به دو لب بس بودم کاین تن خویش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode