گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

شعله ی شوقم و از شرم زبانم لال است

صد شکایت به لبم از گره تبخال است

نشود دور سرم از قدم جلوه ی او

حلقه ی گوش من از سلسله ی خلخال است

بهر هر کار به ما مشورتی می باید

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۹

 

در بهاران سر مرغی که به زیر بال است

از دم سرد خزان ایمن و فارغبال است

هر چه اندوخته ای از تو جدا می گردد

آنچه هرگز نشود از تو جدا، اعمال است

چه کنی دعوی تجرید، که درویشان را

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷

 

آگاهی و افسردگی دل چه خیال است

تا دانه به خود چشم‌گشوده‌ست نهال است

آیینهٔ‌گل از بغل غنچه برون نیست

دل‌گر شکند سربسر آغوش وصال است

حیرتکدهٔ دهر جز اوهام چه دارد

[...]

بیدل دهلوی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۶۲ - سعی جز در پی تکمیل معارف غلط است

 

دل که در سایه مژگان تو فارغ بال است

گو ببین چشم بداندیش چه از دنبال است

داد از یک نگهی داد دل و بستد جان

وه چه بد بدرقه چشمت چه خوش استقبال است

صد پسر سام به گیتی اگر آرد تنها

[...]

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » دوز و کلک انتخابات

 

حضرت آقا خوش باشکه فالت فال است

از زر و سیم دگر جیب تو مالامال است

هرکه آقاست نکو طالع و خوش اقبالست

گه نمایندگی مجلس و قیل و قال است

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode