گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵

 

کس ندیده‌ست به شیرینی و لطف و نازش

کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش

مطرب ما را دردیست که خوش می‌نالد

مرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش

بارها در دلم آمد که بپوشم غم عشق

[...]

سعدی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

هر دل غمزه کان غمزه بود غمّازش

هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش

شیر گیران جهانرا بنظر صید کنند

آن دو آهوی پلنگ افکن روبه بازش

هر زمان بر من دلخسته کمین بگشاند

[...]

خواجوی کرمانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی

 

نوگلی کو که شوم بلبلِ دستان‌سازش؟

سازم از تازه‌جوانانِ چمن، ممتازش

وحشی بافقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۴

 

این چه بلبل که چو گوش کند آوازش

غنچه طوطی صفت آید زپی پروازش

نقش او بسته صورتگر و بازش نکشد

با نیاز آمده ام تا کشم از جان بازش

عکس ساقی بدرون داشت نهان باده ناب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

در خمر طرهٔ طرار کمند اندازش

دل چنان رفت که در خواب ندیدم بازش

خواهی ار حال من و یار بدانی اینست

او بخون پیکر من میکشد و من نازش

چرخ را بیضه وش آورده بزیر پر خویش

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode