گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۷

 

ای خداوند یکی یار جفاکارش ده

دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده

تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد

غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده

چند روزی جهت تجربه بیمارش کن

[...]

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۱

 

آنکه میخواست مرا بیدل و بی‌یار شده

زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده

اثری هم بکند زود یقین، می‌دانم

گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده

مددی نیست که دیگر به منش باز آرد

[...]

اوحدی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲

 

هیچ کس را نشود دنیی و دین جمع به هم

وای آن کس که به دنییست گرفتار شده

لفظ دین بر سر دینار چه باشد یعنی

دین دنیی طلبان در سر دینار شده

جامی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » ترکیب بند

 

سبزه اش پرده حسن گل رخسار شده

خط آزادی دلها گرفتار شده

عاشقان کرده همه ترک طلبکاری او

همه را او ز سر شوق طلبکار شده

همه منتظران قطع نظر کرده از او

[...]

فضولی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده

هر که زین راه گذشتست گرفتار شده

گل که خندان و شکفتست به این می نازد

که به پای دلش از کوچه ما خار شده

گر بارزی که مقیم سر کویش گردی

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۴

 

یارب آشفتگی زلف به دستارش ده

چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده

تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد

دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده

چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۸

 

ای خدا، یار مرا میل خریدارش ده

ور بگیرد کم ما، عاشق بسیارش ده

دل ما را هدف غمزهٔ خونخوارش کن

رگ جان را به کف ناز جفاکارش ده

درد محرومی عاشق نه همین در هجر است

[...]

حزین لاهیجی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۳ - مهر درخشنده

 

پدرم بی کس و بی یار و مدد کارشده

روز در چشم من اینک، چو شب تار شده

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode