گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

حبذا نزهت بادی که ز بغداد آید

خاصه کز مسکن آن حور پریزاد آید

بر ره باد ز شب تا به سحر منتظرم

تا که از جانب بغداد دگر باد آید

ای خوشا وقت سحر کز نفس باد صبا

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

دلم از نکهت بادی که ز بغداد آید

گرچه در آتش غم سوخته شد شاد آید

بر ره باد ز شب تا به سحر منتظرم

تا کی از جانب بغداد دگر باد آید

راست چون چنگ که در صبح خورد باد بدو

[...]

مجد همگر
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

گر به عمری ز من دلشده‌ات یاد آید

جان محنت زده از بند غم آزاد آید

دی صبا بوی تو آورد و به جان زد آتش

ترسم این شعله زیادت شود ار باد آید

روزها رفت و دلت بر من غمدیده نسوخت

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

ترسم آن سرور خوبان ستمش یاد آید

تاج بر سر نهد و بر سر بیداد آید

سوزد از آتش دل خار و خس راه ترا

عاشق از جانب کوی تو به فریاد آید

گرچه دل رفت به کوی تو و بس غمگین بود

[...]

شاهدی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

شمر از دست حسین تو بفریاد آید

دجله خشک از طمعش در صف بغداد آید

آنچه بربنده از آن حرص خدا داد آید

چون بیاد آرم چنگیز مرا یاد آید

ادیب الممالک
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

هر زمان زلف چو زنجیر توام یاد آید

دل دیوانه‌ام از غصه به فریاد آید

کبک قد تو مگر دیده که در طرف چمن

خنده اش بر قد سرو قد شمشاد آید

ز آه من روی تو افروخته گردد آری

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode