گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴

 

تلخیِ عالمِ ناساز شراب است مرا

تریِ بدگهران عالمِ آب است مرا

تا ازان روی عرقناک، نظر دادم آب

آبِ حیوان به نظر موجِ سراب است مرا

لب به دریوزهٔ می تلخ نسازم چون جام

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

با تمنای تو بسیار حساب است مرا

درس دل خوانده ام،آیینه کتاب است مرا

از گلستان خمارم گل مستی خندد

دل دیوانه مگر جام شراب است مرا

چشم تر بی تو سرانجام مرا می داند

[...]

اسیر شهرستانی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

با بتی تا بطی از باده ناب است مرا

گاه پیرانه سری عهد شباب است مرا

گوش تا گوش جهان گر شودم زیر نگین

چشم بر گوشه آن چشم خراب است مرا

هست از کثرت جوشیدن دریای جنون

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode