گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - سر آغاز

 

ربنا جل قدره و علا

آنکه از بدو فطرت اولی

عراقی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۵ - در بیان آن که پاکی باطن را آبَش شیخ است. لابد که ناپاک از آب پاک شود. حرفت‌ها و صنعت‌ها که کمترین چیزهاست بی استادی و معلّمی حاصل نمی‌شود، شناخت خدای تعالی که مشکل‌ترین و عزیزترین کارهاست و بالای آن چیزی نیست از خود کی می‌توان بدان رسیدن؟ حق تعالی برای آن کار نیز معلمان پیدا کرد و آن انبیاء و اولیاء‌اند علیهم‌السّلام بی حضرت ایشان آن کار به کس میسّر نشود. آنکه بی استاد دانست نادر است و بر نادر حکم نیست و هم آن نادر برای آن است که خلق دیگر از او بیاموزند و چون آموختند و به مراد رسیدند، چه از غیب و چه از استاد. باز نباید گفتن به مرید واصل که از آن شیخ که تو یافتی من نیز بروم و از او طلب دارم از تو قبول نمی‌کنم. همچنان که نشاید گفتن که من از پیغمبر و یا از شیخ نمی‌ستانم بروم از آنجا بطلبم که ایشان یافتند. از این اندیشه آدمی کافر شود زیرا این همان است، مثالش چنان باشد که شخصی چراغی افروخته باشد دیگری هم که طالب چراغ باشد گوید که من از این چراغ نمی‌افروزم چراغ خود را بروم از آنجا بیفروزم که تو افروخته‌ای، این سخن نه موجب مضحکه باشد؟

 

غیر حق پیش او شود همه لا

دایم از لا رود سوی الا

سلطان ولد
 

اوحدی » جام جم » بخش ۵۹ - در صفت فتوت و مردی

 

ورد خود کرده در خلا و ملا

مدد حال اهل رنج و بلا

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۸۱ - در صفت شیخ مرشد

 

کارها کرده در خلا و ملا

رخ نپیچیده از عذاب و بلا

اوحدی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۷

 

عشق جانان نهاد خوان بلا

ای جگرخوارگان صلاست صلا

گر نگوید جواب بوسه بلی

زان بلا شیوه قانعیم به لا

خط بر آیینه رخش زنگی ست

[...]

جامی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode