مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - مدح ابوالفضایل
راست گویم ظریف جانوریست
از لطافت به راستی جگریست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۱۰ - در وجد و حال
در طریقی که شرط جان سپریست
نعرهٔ بیهده خری و تریست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۴ - التمثیل فیالعالم والمتعلّم
چون ترا از تری دل بتریست
آنکه شیر خرت دهد ز خریست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
زانکه بهرام را اگر سفریست
وقت رجعت صلابت عمریست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۲ - اندر مدح صدرالامام تاجالوزراء ابیمحمدبن الحسنبن منصور گوید
در صلابت درین زمان عمریست
بنمای ای تن ار چنو دگریست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۸ - در مدح شیخالامام جمالالدّین ابونصر احمدبن محمّدبن سلیمان الصغانی
هرکه از حق به سوی او نظریست
در دل او ز مهر تو اثریست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
آسمان کافتاب ازو اثریست
بر میان تو کمترین کمریست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۴ - اندرز گرفتن بهرام از شبان
شاه دانست کان چه شیوهگریست
دزد خانه به قصد خانهبَریست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
جبل الرحمه زان حریم دریست
بو قبیس از کلاه او کمریست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۹ - ایضا له
همه در پای مرگ پست شدند
هر کجا در زمانه پر هنریست
با چنین نکبت هنرمندان
وای آن کز هنر برو اثریست
شکرها می کنم که گرچه مرا
[...]
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
کاینات از صفات او خبری ست
صبحدم ز آفتاب او اثری ست
جامی » رسالهٔ اربعین » (۲۹) الْغِنٰى الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ. (مسند الشهاب للقضاعی)
گر دلت را توانگری باید
که توانگر دِلی نکو هنریست
باز کش دستِ همّت از چیزی
که به دستِ تصرُّفِ دگریست
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۸ - شیخ شمس الدین تبریزی شیخ اوحدالدین کرمانی را قدس الله سرهما دید که در هنگامه های دمشق می گردید از وی پرسید که در چه کاری گفت آفتاب را در طشت آب می بینم گفت اگر بر قفا دمل نداری چرا بر آسمانش نمی بینی
گفت هیهات این چه بی بصریست
راست بین باش این چه کج نظریست
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۱ - حیران شدن معتمر در آنکه آن زاری کننده که بود و پشیمان شدن که چرا دنبال آواز نرفت
آدمی یا نه آدمیست پریست
کآدمی وار کرده نوحه گریست
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
وان کهراچون «وزیرفتح»سریست
ننگ باشد گرش سر دگریست