×
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸
ریخت خونم که این شراب من است
سوخت جانم که این کباب من است
چونکه چشمش خراب و مستم دید
گفت کاین بیخود و خراب من است
چونکه در بوته غمم بگداخت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
کلبهای کاندرو به روز و به شب
جای آرام و خورد و خواب من است
هر چه در مجلس ملوک بود
همه در کلبهٔ خراب من است
رحل و اجزا نان خشک برو
[...]