گرد بر گرد عاشقان می ‌گرد

گر ما دایماً روان می گرد

لاجرم تا ز عشق آگاهم

عین معشوق نعمت‌اللّهم

لب دلبر خوش است بوسیدن

خوش بود گر به ذوق دریابی

لیس فیه الدار غیره دیار

سخنی گفته ‌ام چو آب زلال

ما همه ذره ‌ایم و او خورشید

ما چو جامیم و حضرتش جمشید

ما و ساقی نشسته مست خراب

خیز اگر عاشقی بیا دریاب

مخلصانه به صدق بی ‌اکراه

خوش بگو لا اله الا اللّه

مرشدی کو خبیر این راه است

به یقین دان که نعمت‌اللّه است

مژدگانی که روز عید آمد

عید بر عاشقان به عید آمد

ملکوتست عالم ارواح

نیز غیب مضاف می ‌خوانند

موج و بحر و حباب ای دانا

گر طلب می‌کنی بجو از ما

نام نیک است یادگار بشر

نام نیکت به خیر به که به شر

نزد ما او خلیفة‌اللّه است

باطناً مهر و ظاهراً ماه است

نور اللّه رسید و ظلمت رفت

رحمت‌اللّه رسید و زحمت رفت

ها نظر کن که در نظر دارم

از هویت چنین خبر دارم

هر کسی را که باشدش سر کل

صحبت او همه بود کل کل

هر کسی کو دلیل او باشد

بد نباشد بگو نکو باشد

هر که سلطان خویش نشناسد

عزت او تمام کی دارد

همچو غنچه تمام بگشوده

نور خود را به عین خود دیده

همه پابند آن دلارامند

مرغ و دانه تمام در دامند