بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۹
حرص اگر بر عطش غلو دارد
شرم آبی دگر به جو دارد
گوشهٔ دامن قناعت گیر
خاک این وادی آبرو دارد
خار خار خیال پوچ بلاست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۳
نه مفصل نه مجملی دارد
ما و من حرف مهملی دارد
اوج اقبال نه فلک دیدیم
سیر یک پشت پا تلی دارد
زبر چرخ از امل بریدن نیست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۹
گر کمال اختیار خواهم کرد
نیستی آشکار خواهم کرد
جیب هستی قماش رسواییست
به نفس تار تار خواهم کرد
صفر چندی گر از میان بردم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
طالعم زلف یار را ماند
وضع من روزگار را ماند
دل هوس تشنه است ورنه سپهر
کاسهٔ زهر مار را ماند
نَفسِ من به این فسرده دلی
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۲
موجگل بیتو خار را ماند
صبح، شبهای تار را ماند
به فسون نشاط خون شدهام
نشئهٔ من خمار را ماند
چشم آیینه از تماشایش
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
تا نفس ما ومن غبارنبود
همه بودیم و غیر یار نبود
نخل این باغ را بهکسوت شمع
جز گداز خود آبیار نبود
سعی پرواز آشیان گم کرد
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۶
دوستان از منش دعا مبرید
زندهام نامم از حیا مبرید
خاک من دارد انفعال غبار
کاش بادم برد شما مبرید
خون من تیره شد زافسردن
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۴
تا حنا ازکفت بهکام رسید
شفق رنگ گل به شام رسید
مژده ای دل بهار میآید
قاصد بوی گل پیام رسید
تا عدم شد نفسشمار خیال
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۶
چیست هستی به آن همه آزار
گل چشمی و ناز صد مژه خار
عیش مزد خیال نومیدیست
حسرتی خون کن و بهار انگار
نیست امروز قابل ترجیح
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۷
خاک ما نامهها به جانب یار
مینویسد ولی به خط غبار
خون شو ای دل که بر در مقصود
کوشش نالهام ندارد بار
ذوق آیینهسازیی داریم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۸
در هوس گاه عالم بیکار
اگرت ناخنیست سر میخار
مگذر از عشرت برهنهسری
پای پیچ است پیچش دستار
فرصتی نیست نقد کیسهٔ صبح
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱
آه از این جلوهٔ نقاب فروش
بحر در جیب و ما حباب فروش
تو و صد موج گوهر تمکین
من و یک اشک اضطراب فروش
انفعال است شبنم این باغ
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۲
ای ز لعلت سخن گلاب فروش
نگه از نرگست شراب فروش
تیغ ناز تو موجها دارد
از سر بیدلان حباب فروش
زبن دو نیرنگ قطع نتوان کرد
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۸
چشمش افکنده طرح بیدادم
سرمه کو تا رسد به فریادم
سرو تهمت قفس چه چاره کند
پا به گل کردهاند آزادم
شبنم انفعال خاصیتم
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۹
امشب ان مست ناز میرسدم
رفتن از خویش باز میرسدم
عشق را با من امتحانی هست
نقد رشکم گداز میرسدم
گریه و ناله عذرخواه منند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۰
نه تعین نه ناز میرسدم
تا جبین یک نیاز میرسدم
ناز اقبال نارسایی ها
تا به زلف ایاز میرسدم
تا ز خاکسترم اثر پیداست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۷
پایمالیم و فارغ ازگلهایم
سر به بالین شکر آبلهایم
منزل و مقصدی معین نیست
لیک در فکر زاد و راحلهایم
همه چون اشک میرویم به خاک
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۸
جغد ویرانهٔ خیال خودیم
پر فشان لیک زیر بال خودیم
شمع بخت سیه چه افروزد
آتش مردهٔ زگال خودیم
رنگ کو تا عدم بگرداند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۴
بسکه ما را بر آن لقاست نگاه
عالمی را به چشم ماست نگاه
حیرت امروز بی بلایی نیست
از مژه دست بر قفاست نگاه
مایهٔ بینش است ضبط نفس
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۵
تار پیراهن حیاست نگاه
کاسهٔ چشم را صداست نگاه
حیرت آیینهٔ زمینگیریست
مژه تا نیست بیعصاست نگاه
شبنم من به وصل گل چه کند
[...]