گنجور

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۵ - مکتوب منظوم

 

می‌نویسی به مشهد آمده بود

مخلص او را ندید و رفت چه سود

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

از پس چار روز بود و نبود

در جواب من این‌چنین فرمود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

بهر سردار ساختم بدرود

یک قصیده که مطلعش این بود:

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

گر دو روزی دگر چنین برود

شام و ناهار نیز ترک شود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

یاد باد آن که این سخن فرمود

که به جانش هزار بار درود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » شب قدر

 

کنت کنزا که کردگار سرود

قصدش این گنج پاک عرفان بود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان

 

هست این رشته نردبان وجود

که بدان می کند وجود، صعود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

به خدایی کزوست مایه و سود

درکفم پانزده ریال نبود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

ور کسی طاقتش شدید بود

داربستی بر آن مزید شود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۹ - تمثیل

 

وان که او را شکنجه می‌فرمود

مسلمی بود شوم‌تر ز جهود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

بازگشتم درون جلسه که بود

هم درین قصه گرم گفت و شنود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

از پس بازجست‌ها که نمود

شد محقق که او «‌بهار» نبود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

شب چو در این اطاق گردآلود

می‌جهیدم ز خواب زودا زود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را

 

اندر آن حین به عادت معهود

یکی از خادمان بکرد ورود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

 

هر متاعی که سخت رایج بود

یک به دَه بر خراج آن افزود

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۳
۳۴
۳۵
۳۶