×
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۳ - فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
از برای صلاح دشمن را
عقل خوانده حواس روشن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۳ - فی الجاهل و یظن العالم
از پی دوست را و دشمن را
علم جان را به و عمل تن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۳ - التمثّل فی احتراق العشق و اظهاره
دید مردی جوان مر آن زن را
کرد پیدا در آن زمان فن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۷ - محمدت در حرکت و سیر و رنج بردن
تن مزن پاس دار مر تن را
زانکه بر سر زنند تنزن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۷ - حکایت اندر کار نادانی و بیسیاستی پادشاه
رای بد ملک و دین روشن را
همچو یار بدست مر تن را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۹ - در وصف بیطمعی و خویشتنداری خود گوید
جسته بهر سلامت تن را
سر گریبان و پای دامن را
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۴۹ - در بیان نقل فرمودن شیخ کریم الدین پسر بکتمر رحمة اللّه علیه. و در تقریر آنکه چون ولیی از این جهان رحلت کند نباید نومید شدن. که تا جهان قایم است اولیای حق دایم خواهند بودن. زیرا مقصود حق تعالی از این عالم و ازین خلق وجود مبارک ایشان است نه صورت جهان و جهانیان
چرب و شیرین مده دگر تن را
چند باشی مطیع رهزن را
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣
از برای دو چیز جوید و بس
مرد عاقل جهان پر فن را
یا از آن سر بلند گردد دوست
یا کند پایمال دشمن را
و آنکه میجوید و نمیداند
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۸ - گفتار چهارم در صفت استاد گوید
چون نهادی به کارگردن را
میتوان داد، داد یک فن را
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۷ - آتش
شمع غم با همه خانهسوزی
نور و گرمی دهد جان و تن را
هرکجا آتشی برفروزی
روشنایی دهد انجمن را