سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - در رثای یکی از بزرگان
گوهر روح بود خواجه وزیر
لیک محبوس مانده در تن خویش
چون تنش روح گشت تیز چنو
باز پرید سوی معدن خویش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۰ - فی الرضا والتسلیم بحکمه و قضائه
ای بر آتش نهاده خرمن خویش
باد بر داده سقف گلشن خویش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۱ - در ذمّ مقابح و افعال نکوهیده و منع آن
زنده آنجایگه مبر تن خویش
آب حیوان مده به دشمن خویش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۲ - فی تحقیق العشق
کوه و صحرا گرفت مسکن خویش
بیخبر گشته از غم تن خویش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۱ - حکایت در عدل سلطان
عادلانیم لیک با فن خویش
بند برداشتیم از تن خویش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۹ - در رهایی جستن جان گوید از تن
جان نپرد به سوی معدن خویش
تا نگردی پیاده از تن خویش
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در وصف حال خود گوید
منم آن گشته غایب از تن خویش
بیخبر از ستیز و از من خویش
از رهی اوفتاده سوی رهی
که ندانم شدن به معدن خویش
کودکان داشتم چو حور و پری
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش
مکن ار نیستی تو دشمن خویش
خون منِ بیگنه به گردن خویش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
گور جست از برای مسکن خویش
آهو افکند لیک از تن خویش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
هر یکی هم به رنگ مسکن خویش
جامه را رنگ داده بر تن خویش
اوحدی » جام جم » بخش ۳۳ - دوم در کیفیت معاش جمهور و درآن چند بند سخنست اول در معاش اهل دنیا
پادشاهی تو هم به مسکن خویش
بلکه در هستی خود و تن خویش
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲
هر که کوی تو ساخت مسکن خویش
خون خود میکند بگردن خویش
دانه خال پیش رخ بنمای
تا گل آتش زند به خرمن خویش
شمع، پروانه را بسوخت، ولیک
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶
مرغ دل راست عزم مسکن خویش
خاطرش می کشد به گلشن خویش
چند باشد درین قفس محبوس
نیست جایش بجز نشیمن خویش
جان من چون لب تویاد آرم
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۳ - سر راه گرفتن رقیب درویش را
چون به ویرانه ساخت مسکن خویش
پیرهن چاک کرد بر تن خویش
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شهزاده
بط که در آب داشت مسکن خویش
بود بریان میان روغن خویش
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۵
هر یکی می رود به موطن خویش
نیک و بد می نهند معدن خویش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
گفتم و آمدم به مسکن خویش
به تسلای خاطر زن خویش