گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - وله ایضاً رحمه‌لله

 

صبح چون مهر سرزد از خاور

مهربان ماه من رسید از در

جعد چین چین فتاده تا به میان

زلف خم خم رسیده تا به‌ کمر

هان مگو زلف یک چمن سنبل

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

مفتی شهر ما که آگه نیست

از حلال و حرام پیغمبر

مال محتاج را نموده هبا

خون مظلوم را گرفته هدر

چه شود یارب ار شود وقتی

[...]

قاآنی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترجیع‌بند

 

ای زبانت به ذکر حق ذاکر

وی ضمیرت ز نام حق نافر

لیک اهل نظر شناخته اند

معنی از لفظ و باطن از ظاهر

پیش ارباب هوش پنهان نیست

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترجیع‌بند

 

مدبری فسق پیشه ی فاجر

ملحدی شرک شیمه ی کافر

چون تو ده تن ز صد هزار کرور

گبر و مسلم ندیده یک ناظر

آخر از کار خویش غفلت چند

[...]

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - قطعه

 

ای برادر مجوی از دونان

غیر بخل و طمع صفات دگر

پیش تو چینه ای نمی ریزند

گر معلق زنان شوی کوثر

نکنندت به توبره سیری جو

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - معما

 

نام دلبر چهار حرف بود

که سه حرفش یکی بود به نظر

چون شودعید گوید او که بمن

عید یابد تجلی و زیور

بوی مشکم از او رسد به مشام

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۳ - تاریخ فوت

 

میرزا عبدالله معز الملک

رفت از این جهان چون سوی سفر

زد ضررها ز بسکه بر مردم

گشت تاریخ او علاج ضرر

۱۳۰۴ قمری

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - دراحوال خود گوید

 

دوش پروانه ای رسید از در

پیشتر زآنکه شب رسد به سحر

خویشتن را بهشعله بی پروا

آنچنان زد که باد بر آذر

سوخت او را پر وطپان گردید

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - دراحوال خود گوید

 

همه شب از غروب تا به سحر

منم وشمع واشک وخون جگر

شمع هی اشک ریزد ومن خون

اوبهرخن من به حجره سرتاسر

ز آتش عشق یار وهجر نگار

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳

 

قوت اگر نیستت ز شیر وشکر

قوت روح هست خون جگر

کف بود جام آبخور گر نیست

جام بلور یا پیاله زر

در و گوهر گرت میسر نیست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۸

 

شیریزدان امیر اژدر در

شافع حشر خواجه قنبر

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » قطعات » از افکار ابکار وفایی شوشتری

 

اندر اسماء خمسه اسمی هست

کاندر او نکته‌ای بود باهر

پنج حرف در حرف اوسط او

می شود هر دو سمت او ظاهر

ضرب در نفس نیم اوّل او

[...]

وفایی شوشتری
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

روز جنگ احد چو پیغمبر

شد زانبوهی عدو مضطر

رو نهادند همرهانش تمام

بفرار و نماند کس دیگر

موج بجز سیاه کفر غریق

[...]

صفی علیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعه‌ها و تک‌بیتی‌ها » شمارهٔ ۹۱ - خوشتر

 

هر که خالی است کیسه اش از زر

مرگش از زندگی بود خوشتر

ترکی شیرازی
 
 
۱
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۸۹
sunny dark_mode