بت که بتگر کندش دلبر نیست

دلبری دستبرد بتگر نیست

بت من دل برد که صورت اوست

آزری وار و صنع آزر نیست

از بدیعی ببوستان بهشت

[...]

عقل جز راست گوی و لمتر نیست

حیله سازنده و گلو بر نیست

در تو زیرا سخن مؤثر نیست

که ترا زآن جهان مبشّر نیست

آدمی عالم مقصّر نیست

همه همتا و هم همه بر نیست

ای کریمی که در جهان کرم

کس چو تو صدر بنده پرور نیست

مثل طبع تو هیچ دریا نی

همچو رای تو هیچ اختر نیست

بکرم یک دو لفظ من بشنو

[...]

عافیت زیر چرخ اخضر نیست

زانکه در بحر جای اخگر نیست

از پی او رسول دیگر نیست

بعد ازو هیچ کس پیمبر نیست

جز خموشی جواب دیگر نیست

جز ندانم سخن میسر نیست

چون تو نازک نهال دیگر نیست

همه انگشت‌ها برابر نیست

هیچ کاری ز صلح بهتر نیست

بدتر از جنگ کار دیگر نیست

چون عروض عرض به جوهر نیست

این قران چون قران دیگر نیست