گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در حق خویش گوید

 

از من خام قلتبان گران

خدمتی بایدش به رسم خران

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۸ - در جواب عقل «‌و سقیهم ربهم شراباً طهورا»

 

هستم از استحالت دوران

چون شتر مرغ عاجز و حیران

سنایی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰

 

ای دو چشم اجل به تو نگران

چند خندی زگریه دگران

لقب تو چه سود صدر اجل

چون اجل هست سوی تو نگران

اجل از تو کران نخواهد کرد

[...]

ادیب صابر
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

نان من بی‌میانجی دگران

تو ده ای رزق‌بخش جانوران

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

ز آفت ایمن نی‌اند نامور‌ان

بی‌خطر هست کار بی‌خطران

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۴ - آگاهی بهرام از وفات پدر

 

تاج و تختی که یافت از پدران

کرد با او همان که با دگران

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۶ - نامه پادشاه ایران به بهرام‌گور

 

ز آدمی تا به جمله جانوران

وز سپهر بلند و کوه گران

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را

 

لیک ملکی که ماندم از پدران

عیب باشد که هست با دگران

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را

 

من به سختی به خانه دگران

خانهٔ من به دست خانه‌بر‌ان

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode