سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۴۳ - فی توکل العجوز
بر توکّل ز نیش رهبر بود
که ز رزّاق خویش آگه بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱۳ - اندر صفات پیغامبر علیهالسلام
پیش آن کو ز اصل بد خود بود
بسته چشم و گشاده ابرو بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۸ - فی مذمّة اعدائه و حسّاده
بهر کردی به زیر چرخ کبود
کیسه با کاسه پر تواند بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۰ - حکایة فی اصحاب الفغلة
وان فسانه حدیث چرخ کبود
سرِ افسانه هرچه بود و نبود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۳ - در مدح نظامالملک ابونصر محمّدبن عبدالحمیدالمستوفی
همچو عقل از ورای چرخ کبود
دیده نابوده هرچه خواهد بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۵ - فی بیان حاله و حسب احواله رحمةاللّٰه علیه
به خدا ار به زیر چرخ کبود
چون منی هست و بود و خواهد بود
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۵ - حکایت
پیش از این بس که بود چرخ کبود
زین سپس بس که نیز خواهد بود
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
طرفه در ماند کاین چه شاید بود!
چوبی از شاخ آن درخت ربود
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - در نعت خلفای راشدین
تو چه دانی درین میانه چه بود ؟
کین چرا پیش ازان خلیفه نبود ؟
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۷ - در بیان مصاحبت کردن چلبی حسام الدین قدس اللّه سره مدت ده سال تنگاتنگ با حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز و یاران و اصحاب از حضرت هر دو بیحسدی مستفید شدن و بعد از آن نقل فرمودن حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز.
آن فغان و خروش کانجا بود
کس ندیده است زیر چرخ کبود
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۱ - در بیان آنکه چون چلبی حسامالدین قدساللّهسره از دنیا نقل کرد خلق جمع شدند و ولد را گفتند که «بجای والد بنشین و شیخی کن. تا اکنون بهانه میکردی که حضرت مولانا قدسنااللّهبسره العزیز چلبی حسامالدین را خلیفه کرده بود. در این حال که او نقل کرد باید که قبول کنی و بهانه نیاوری» و منقاد شدن ولد و قبول کردن شیخی را.
تا که گردان شده است چرخ کبود
غیر او را چنین مقام نبود
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۹۱ - در بیان آنکه لذت های دنیا مستعار است در حقیقت دنیا از خود لذت ندارد، زشت است و ناخوش بواسطۀ مزه خوش میشود همچون عجوزهای که خودر ا بگلگونه و اسپیداج بیالاید و بواسطۀ ان تزیین خوب نماید پس خوبی مزه است که همه زشتها بوی خوش نمایند
نور در خانه ها چو عاریه بود
رفت خود ماندند کورو کبود
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » هشت بهشت » بخش ۱ - آغاز کتاب و منتخب یکی از داستانهای هشت بهشت
خاصتر ز آن همه کنیزی بود
افتی در ته سپهر کبود
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۷ - دور سوم در شرح معاد خلایق و احوال آخرت
کار در دست بنده خود چه بود؟
همه از تست وز تو بد چو بود؟
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۸ - حکایت
نقل بی عقل جز گمان نبود
خر چه داند که زعفران چه بود