گنجور

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۰ - فی الشکایه

 

روزعمرم‌به‌شب رسید ونبود

جز تعب حاصلم زچرخ کبود

سنایی
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » آغاز کتاب

 

ای نگاری که زیر چرخ کبود

نبود مثلت و، نخواهد بود

حمیدالدین بلخی
 

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - در نعت خلفای راشدین

 

تو چه دانی درین میانه چه بود ؟

کین چرا پیش ازان خلیفه نبود ؟

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل نهم » بخش ۳ - مثنوی

 

کیست کو را دو چشم بینا بود

پس رخ خوب او دلش نربود؟

عراقی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۸

 

مرغ جایی رود که چینه بود

نه به جایی رود که چی نبود

سعدی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۴ - در بیان آنکه حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز تا در صورت بود نور او در آسمان و زمین میتافت. و چون از دنیا نقل فرمود و آفتاب جمالش از جهان پنهان شد، آن نور را با خود خواست بردن. پس آسمان و زمین نیز محروم خواستند ماندن. از اینرو میفرماید فما بکت علیهم السماء و الارض. – بیم آن بود که آسمان و زمین نماند و قیامت برخیزد. الاجهت فرزندان و بازماندگانش عالم قایم مانده است. اکنون عالم و عالمیان بطفیل اولاد او میزیند اولاد و خویشان و مریدان آنهااند که جنس ویند واقع اینست اگر دانند و اگر ندانند و هم در این معنی حدیث آمده است که ابدال امتی اربعون اثنان و عشرون بالشام و ثمانیة عشر بالعراق کلما مات واحد منهم ابدل اللّه مکانه واحداً آخرمن. الخلق فاذا جاء الامر قبضوا صدق اللّه. و در تقریر آنکه شیطان دشمنی است عظیم مکار و غدار. جز خدای تعالی کسی با او برنیاید. و معنی لاحول خوداینست که مرا آن قوت نیست که با او برآیم مگر بعون حق تعالی. آدم را علیه السلام با وجود آنکه خلیفۀ حق بود و عالم و دانا که و علم آدم الاسماء کلها بفریفت و راهزنی کرد و چندین سالش بیرون جنت سرگردان میداشت. از چنین دشمن چگونه شاید غافل بودن. پس هرکه عاقل باشد در خدا گریزد تا از مکر شیطان ایمن شود

 

ماند بر جا چنانکه اول بود

این زمین بسیط و چرخ کبود

سلطان ولد
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۷ - دور سوم در شرح معاد خلایق و احوال آخرت

 

کار در دست بنده خود چه بود؟

همه از تست وز تو بد چو بود؟

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۸ - حکایت

 

نقل بی عقل جز گمان نبود

خر چه داند که زعفران چه بود

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode