جامی » رسالهٔ اربعین » (۴۰) وَمِنْ کَلَامِهِ صلی الله علیه و سلم: لَا یَشْبَعُ الْمُؤْمِنُ دُونَ جَارِهِ. (مسند احمد)
هر که در خطّۀ مسلمانی
باشد از نقد دین گرانمایه
کی پسندد که خود بخسبد سیر
بنشیند گرسنه همسایه؟
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود
جنبشی کافکند بر او سایه
ملکوتش دهد در آن مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه
چون اولواالامر ساخت پیرایه
شرع و دین با نبیست همسایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۱ - در بیان آنکه حکمت در وجود پادشاه صاحب جلالت حکمت است به موجب راستی و عدالت
نشود مر خدای را سایه
تا نگیرد ز عقل سرمایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۳ - ملاقات پیر کار دیده با جوان نورسیده
پیر چون آفتاب پرمایه
وان جوان از قفاش چون سایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۹ - اشارة حرفیة الی الباء
هر که دارد ز خصلتی مایه
اثر آن رسد به همسایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۳ - در انتقال از بسمله به تلاوت کلام الله
آفتاب بلند از سایه
بسته بر روی خویش پیرایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - بر تحریص و تحریض بر پاس داشتن انفاس و منع و زجر از تضییع و اهمال آن
حور و غلمان برند ازان مایه
حسن خود را کنند پیرایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۵ - در بیان آنکه نسبت حال مؤمنان و کافران با انبیا علیهم السلام همچون نسبت حال سپاه اسکندر است با اسکندر
کرده ز آتواالزکاة سرمایه
وز اقیمواالصلاة پیرایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - التفات من الغیبة الی الخطاب بلسان المناجات
فی چه باشد به فارسی سایه
سایه از روشنی برد مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۸ - اشارة الی معنی قوله تعالی: قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین
من کیم مر خدای را سایه
اسم هادی دهد مرا مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۸ - حکایت
بود با او همیشه یک دایه
از فسون و فسانه پر مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۴ - جواب گفتن پدر پسر را
حسن شخص است و عشق چون سایه
سایه از شخص می برد مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۶ - قصه آن مخنث که از روزن در منظری افتاد و از آنجا در خانه سفلی و از آنجا در سردابه ای و از آنجا در چاهی چون در سردابه افتاد بانگ کرد که ای خداوندان سرای، سرای شما زمین ندارد
آن مخنث به بام همسایه
رفت از همت فرومایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی
تحفه گفتا که آن گرانمایه
در جنان با من است همسایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۵ - قصه ملاقات ذوالنون مصری قدس الله تعالی سره در حرم مکه با آن کنیزک و مقالات ایشان با یکدیگر
عشق او شخص و عشق ما سایه
سایه از شخص می برد مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید
داد فضل خدایت آن پایه
که شدی مر خدای را سایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۳ - حکایت پیر زالی که راه بر سنجر گرفت و از بیراهی یک دو ظالم دادخواهی کرد و ظلم ایشان را از راه برداشت
خلقی از تاب مهر بی مایه
با صد افسردگی در آن سایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۷ - حکایت رحم کردن نوشیروان بر آن پیرزن ناتوان که به کوزه ای نادرست دست و روی خود می شست
دید بر پشت بام همسایه
پیر زالی فقیر و بی مایه
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۸ - حکایت سنجر و بخشیدن منقل پر لعل و گوهر
همچو دریا و کان گرانمایه
همچو خورشید و مه سبکسایه