گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴

 

عاشقی چیست ترک جان گفتن

سر کونین بی‌زبان گفتن

عشق پی بردن از خودی رستن

علم پی کردن از عیان گفتن

رازهایی که در دل پر خون است

[...]

عطار
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶

 

سهل گفتی به ترک جان گفتن

من بدیدم، نمی‌توان گفتن

جان فرهاد خسته شیرین است

کی تواند به ترک جان گفتن؟

دوست می‌دارمت به بانگ بلند

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۷ - غزل

 

سهل گفتی به ترک جان گفتن

من بدیدم، نمی‌توان گفتن

جان فرهاد خسته شیرین است

کی تواند به ترک جان گفتن؟

دوست می‌دارمت به بانگ بلند

[...]

عراقی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۱

 

سهل باشد به ترک جان گفتن

ترک جانان نمی‌توان گفتن

هر چه زان تلخ‌تر بخواهی گفت

شکرین است از آن دهان گفتن

توبه کردیم پیش بالایت

[...]

سعدی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

مدح تو گفتم و چو بود دروغ

من پشیمان شدم از آن گفتن

بعد ازین هجو تو نکو گویم

سخن راست را توان گفتن

جلال عضد
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۹ - عمر به سر کردن شاه و گدا با یکدیگر

 

شکر آن را چه سان توان گفتن

نیست ممکن به صد زبان گفتن

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode