ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
جز دو سه لات روزنامهنگار
کز چپ و راست داخلند به کار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
من در اینجاگرسنه و بیکار
گرد من ده دوازده نانخوار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
زد به ذوق و ادب معارف جار
شد فلان، اوستاد و مرد بهار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۵ - حکایت کسی که با پلنگ دوستی کرد و موشان را بیازرد
آن وزبری که نیست مردمدار
بهتر از اوست گرگ مردمخوار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود
پیش این رنگ و پیش این رخسار
پرده برکش ز دست گوهربار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۱ - حکایت احمد شاه قاجار و مال اندوختن او
این چنین بود احمد قاجار
شاه مشروطه بود و کم آزار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۱ - حکایت احمد شاه قاجار و مال اندوختن او
جود بیحد، کند به فقر دچار
بخل و امساک، خواری آرد بار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
بشکند بند و بگسلد افسار
جفته کوبد به گنبد دوار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۴ - حکایت گراز
در خیابان باغ، فصل بهار
میچمید آن گراز پست شعار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۶ - در مذمت ظلم و ظالم
بر سر بام لاجورد نگار
گرم جنبش شدند و گشت و گذار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۶ - در مذمت ظلم و ظالم
آنچه را فایدت بود بسیار
او بگیرد به روزگار قرار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۸ - حکایت عمالقه
ترسم از شومی تو آخر کار
شود این مملکت به مرگ دچار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
چون که چیزی نبودم اندر بار
ننهادم به مشت او دینار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۲ - شرح تفتیش کردن مأمورین دولت در راه
تا از این ره شود به کار سوار
بنهد گنج درهم و دینار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
سردسیری به دامن کهسار
سر بهم داده گلبن و اشجار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
زی فروغی شدم نخستین بار
تا ببینم چه کرد بایدکار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
گفت دارم بدین حدیث اقرار
که مرا سخت باشد آخرکار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم
باز کن روزنامهای چو نگار
وز هنرهای خود بیا و بیار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۶ - تمثیل
دید درکوی لاشهٔ مردار
روزه بگشود بر چنان افطار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۶ - تمثیل
زین حرام ای رفیق دست بدار
تا دهد خوشهٔ حلالت بار