ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۶ - قطعه
استوارم به نیک گفتاری
استوارم به نیک کرداری
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » مجلس سوم
غنچهٔ انقلاب نشکفته
شد دچار نسیم آذاری
فکرهای بدیع ناگفته
شد ز زنگار مفسدت تاری
مغزها تیره، عقلها خفته
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
که بلیطی گرفته با گاری
سوی مشهد روم به چاپاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات
یا ز پرکاری است و کمخواری
یا ز پرخواری است وکمکاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات
غصه و غم چو رفت و بیکاری
دوستی آید و بیآزاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
خندهرویی و گرمگفتاری
کهنه رندی، قدیم عیاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
که ببخشید با شما باری
در اداره است مختصرکاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو
تا بگوید ز خانهام باری
بستر آرند و فرش و ناهاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو
هان و هان تا مگر نپنداری
که اطاقیست خوب و گچکاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۹ - تمثیل
گشت مردی شریک پرخواری
کرد تقسیم توشه را باری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۰ - در صفت شیّادان لفّاظ که با دانستن چند اصطلاح خود را عالم نامیده و درمجالس سخن می گویند
بود مردی ز هر هنر عاری
روزکی چند کرده نجّاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۰ - در صفت شیّادان لفّاظ که با دانستن چند اصطلاح خود را عالم نامیده و درمجالس سخن می گویند
سایهٔ بید و چشمهٔ جاری
روز آدینه وقت بیکاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۰ - در صفت شیّادان لفّاظ که با دانستن چند اصطلاح خود را عالم نامیده و درمجالس سخن می گویند
گفت بنا هنوز بیکاری
کی کسی راست شغل نجاری؟
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۳ - در وظیفهشناسی
گر نخوانی و سهلانگاری
وان ورستاد یاوه پنداری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه
خیر شاه است در نکوکاری
نه درشتی و مردمآزاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۴ - در مسافرت کردن شوهر و سپردن خانه و زن خود بهدست رفیق بدگوهر
می کند با تو خانمش یاری
او خود از توکند نگهداری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۶ - جعل نامه و گرفتار ساختن مرد بیگناه
بدتر از این نظام اجباری
کرده ترویج شغل بیکاری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
پس پژوهنده شد ز معماری
خواست مردی امین و دینداری
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
خود به تنها ز فرط عیاری
هیچ کس را نداده همکاری