گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

بامدادان بگاه خواب زده

آمد آن دلبر شراب زده

لب شیرین بخنده بگشاده

سر زلفین را بتاب زده

سنبل زلف حلقه حلقه شده

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳

 

چرخ بین ره بر آفتاب زده

خاک بین راه ناصواب زده

موج خونابه بین ز دامن خاک

بر گریبان ماهتاب زده

آتش غم، جهان ز بی نمکی

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۵

 

صبحدم با دو چشم خواب زده

با رخی از عرق گلاب زده

راست چون وعده ی خود و دل من

درسر زلف، پیچ و تاب زده

از خط مشکبوی غالیه فام

[...]

سراج قمری
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

ای لبت خنده بر شراب زده

چشم من بر رهت گلاب زده

شب مه پوش و ماه شب پوشت

طعنه بر ابر و آفتاب زده

هر شبی جاودان بابل را

[...]

خواجوی کرمانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

خانه یی دید رفته آب زده

طاق آن راه آفتاب زده

آذر بیگدلی
 
 
sunny dark_mode